هرگاه صحبت از عشق درخت به کرم درون پیله میشد،سنگ میخندید.
سنگ اما دلی سنگی داشت.
اما داستان درخت؛درخت در قسمتی از جنگل سکونت داشت؛جایی که درختان اطراف یا خشکیده یا بریده شده بودند.در اطراف درخت مردابی وجود داشت و سنگی در دامن درخت.درخت مدتها بود که به کرمی که روی شاخه اش پیله کرده دل بسته بود.پیله ای که به قلب درخت هم راه یافت.
مرداب قصه از عشق خود میگفت؛انتهای مرداب به رود وصل میشد.جایی که به هنگام گذر از آنجا رود را به تسخیر سکوت در آورده بود و نیز شیفته او...
"ادامه داره"
نظرات شما عزیزان:
|
About
سکــوتـے مـے کنـــمـ بـالاتـر از فـریـادھـا ...کــہ ایــن بـــزرگتــرین اعتــراض مـن اسـت بـہ تــو ... Archivesآذر 1392تير 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 Authors***کوثر***Links
♥ღباشگاه پروازღ♥ LinkDump
*دســـتــ نـوشتــــہ* کاربران آنلاين:
بازدیدها : آمار وب سایت:
|