هرگاه صحبت از عشق درخت به کرم درون پیله میشد،سنگ میخندید.
سنگ اما دلی سنگی داشت.
اما داستان درخت؛درخت در قسمتی از جنگل سکونت داشت؛جایی که درختان اطراف یا خشکیده یا بریده شده بودند.در اطراف درخت مردابی وجود داشت و سنگی در دامن درخت.درخت مدتها بود که به کرمی که روی شاخه اش پیله کرده دل بسته بود.پیله ای که به قلب درخت هم راه یافت.
مرداب قصه از عشق خود میگفت؛انتهای مرداب به رود وصل میشد.جایی که به هنگام گذر از آنجا رود را به تسخیر سکوت در آورده بود و نیز شیفته او...
"ادامه داره" نظرات شما عزیزان:
سلام دوست عزيز!!
وب خيلي خوبي داريد!!! راستي ميخواهيد که از بازديدتون هم پول در بياريد؟!!! آره واقعا واقعيه!!! سيستم جديد تبليغات بدون درج بنر و لينک در سايت خود پول درآوريد تبليغات به صورت پاپ آپ نمايش داده ميشود تازه ميتوني زيرمجموعه بگيري و از بازديد هر زيرمجموعه 10ريال کاسب شي مثلا : 500 بازديد کننده در روز = 5.000 ريال ديگه چي بهتر از اين پاشو بيا ديگه منتظرتيم ها فاطمه
![]() ساعت10:53---16 ارديبهشت 1392
ایمیل میدم اما جواب نمیدی عزیزم
فاطمه
![]() ساعت10:53---16 ارديبهشت 1392
ایمیل میدم اما جواب نمیدی عزیزم
فاطمه
![]() ساعت10:52---16 ارديبهشت 1392
سلام آجی من با موبایلم خیلی سخت میام وبلاگت نمیدونم چرا؟خلاصه ببخش دیر ج دادم
|
About![]()
سکــوتـے مـے کنـــمـ بـالاتـر از فـریـادھـا ...کــہ ایــن بـــزرگتــرین اعتــراض مـن اسـت بـہ تــو ...
Home
|